دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگها بحث مىکرد.
معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجودى پستاندار
عظیمالجثهاى است امّا حلق بسیار کوچکى دارد.
دختر کوچک پرسید: پس چطور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ
نمىتواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکى غیرممکن است.
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مىپرسم.
معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید.
خرید صابون کوسه نرم آر پی,فروش صابون کوسه نرم آر پی,فروشگاه صابون کوسه نرم آر پی,قیمت صابون کوسه نرم آر پی,سفارش صابون کوسه نرم آر پی,سفارش پستی صابون کوسه نرم آر پی,سفارش اینترنتی صابون کوسه نرم آر پی,خرید اینترنتی صابون کوسه نرم آر پی م آر پی اصل, صابون کوسه نرم آر پی اورجینال,صابون کوسه نرم آر پی ارزان,فروش ویژه صابون کوسه نرم آر پی,پست سفارشی صابون کوسه نرم آر پی,پست پیشتاز صابون کوسه نرم آر پی,اطلاعات درباره صابون کوسه نرم آر پی,اطلاعات در مورد صابون کوسه نرم آر پی خرید کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,فروش کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,فروشگاه کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,قیمت کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,سفارش کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,سفارش پستی کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,سفارش اینترنتی کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,خرید اینترنتی کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,خرید پستی کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,خرید ارزان کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,خرید آنلاین کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,خرید درب منزل کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,خرید نقدی کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,راهنمای خرید کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا اصل, کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا اورجینال,کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا ارزان,فروش ویژه کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,پست سفارشی کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,پست پیشتاز کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,اطلاعات درباره کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,اطلاعات در مورد کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,مشخصات کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,عکس های کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا, تصاویر کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا,خریداری کفی ماساژ دهنده مغناطیسی پا به پا
************ ********* ********* ********* **
یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مىکرد نگاه مىکرد.
ناگهان متوجه چند تار موى سفید در بین موهاى مادرش شد.
از مادرش پرسید: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفیده؟
مادرش گفت: هر وقت تو یک کار بد مىکنى و باعث ناراحتى من مىشوی، یکى از موهایم سفید مىشود.
دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهمیدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفید شده!
************ ********* ********* ******
عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچههاى کلاس عکس یادگارى بگیرد. معلم هم داشت همه
بچهها را تشویق میکرد که دور هم جمع شوند.
معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سالها بعد وقتى همهتون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و
بگوئید : این احمده، الان دکتره. یا اون مهرداده، الان وکیله.
یکى از بچهها از ته کلاس گفت: این هم آقا معلمه، الان مرده.
************ ********* ********* ********* ********
معلم داشت جریان خون در بدن را به بچهها درس مىداد. براى این که موضوع براى بچهها روشنتر
شود گفت بچهها! اگر من روى سرم بایستم، همان طور که مىدانید خون در سرم جمع مىشود و صورتم قرمز مىشود.
بچهها گفتند: بله
معلم ادامه داد: پس چرا الان که ایستادهام خون در پاهایم جمع نمىشود؟
یکى از بچهها گفت: براى این که پاهاتون خالى نیست.
************ ********* ********* ********* ********
بچهها در ناهارخورى مدرسه به صف ایستاده بودند. سر میز یک سبد سیب بود که روى آن نوشته
بود: فقط یکى بردارید. خدا ناظر شماست.
در انتهاى میز یک سبد شیرینى و شکلات بود. یکى از بچهها رویش نوشت: هر چند تا مىخواهید
بردارید! خدا مواظب سیبهاست
داستان زیبا و کوتاه حاضر جوابی های کودکانه