جملات عاشقانه جدید
کاتب سرنوشت براى هرکسى چیزى نوشت
نوبت ما که رسید قلم افتاد دیگر ننوشت
________________________
بس خط تیره گذاشت و گفت؟
تو باش اسیر سرنوشت ؟
ما مثل دفترهای قدیمی کاهی بودیم
دو به دو به هم چسبیده
هر کداممان را که میکندند
آن یکی هم بیرون میزد از زندگی
حالا سیمی مان کردند
که با رفتن دیگری کک مان هم نگزد
تقدیم به بهترین هاى دنیا
نفس می کشم تا به جای مرده ها خاکم نکنند
اینگونه است حال من
ساده از خطاهایم بگذر
همان طور که ساده از آرزوهایم گذشتی