گویاترین

گویاترین

گویاترین

گویاترین

پیرمرد و کارگر

پیرمرد و کارگر


پیرزنی برای سفیدکاری منزلش


کارگری را استخدام کرد


وقتی کارگر وارد منزل پیرزن شد


شوهر پیر و نابینای او را دید


و دلش برای این زن و شوهر پیر سوخت


 اما در مدتی


که در آن خانه کار می کرد


متوجه شد که پیرمرد انسانی


بسیار شاد و خوش بین است


او درحین کار با پیرمرد صحبت می کرد


و کم کم با او دوست شد


در این مدت او به معلولیت جسمی پیرمرد اشاره ای نکرد


پس از پایان سفیدکاری وقتی که کارگر صورت حساب را به همسر او داد


پیرزن متوجه شد که هزینه ای که در آن نوشته شده


خیلی کمتر از مبلغی است که قبلا توافق کرده بودند


پیر زن از کارگر پرسید


که شما چرا این همه تخفیف به ما می دهید؟


کارگر جواب داد:


«من وقتی با شوهر شما صحبت می کردم


خیلی خوشحال می شدم


و  از نحوه برخورد او با زندگی متوجه شدم


که وضعیت من آنقدر که فکر می کردم بد نیست


پس نتیجه گرفتم که کار و زندگی من چندان هم سخت نیست


به همین خاطر به شما تخفیف دادم تا از او تشکر کنم

عکس های جدید و دیدنی و جالب از سرتاسر دنیا جدیدترین عکس های موجود در اینترنت

پیرزن از تحسین شوهرش و بزرگواری کارگر منقلب شد و گریه کرد


زیرا او می دید که کارگر فقط یک دست دارد


پیرمرد و کارگر

 

مدیر و منشی

مدیر و منشی

مدیر به منشی میگه

برای یه هفته باید بریم مسافرت کارهات رو روبراه کن

منشی زنگ میزنه به شوهرش میگه:

من باید با رئیسم برم سفر کاری, کارهات رو روبراه کن

شوهره زنگ میزنه به دوست دخترش, میگه:

زنم یه هفته میره ماموریت کارهات رو روبراه کن

معشوقه هم که تدریس خصوصی میکرده به شاگرد کوچولوش زنگ میزنه میگه:

من تمام هفته مشغولم نمیتونم بیام

پسره زنگ میزه به پدر بزرگش میگه:

معلمم یه هفته کامل نمیاد, بیا هر روز بزنیم بیرون و هوایی عوض کنیم

پدر بزرگ که اتفاقا همون مدیر شرکت هست به منشی زنگ میزنه

میگه مسافرت رو لغو کن من با نوه ام سرم بنده

منشی زنگ میزنه به شوهرش و میگه:

ماموریت کنسل شد من دارم میام خونه

شوهر زنگ میزنه به معشوقه اش میگه:

زنم مسافرتش لغو شد نیا که متاسفانه نمیتونم ببینمت

معشوقه زنگ میزنه به شاگردش میگه:

کارم عقب افتاد و این هفته بیکارم پس دارم میام که بریم سر درس و مشق

پسر زنگ میزنه به پدر بزرگش و میگه:

راحت باش برو مسافرت, معلمم برنامه اش عوض شد و میاد

عکس های جدید و دیدنی و جالب از سرتاسر دنیا جدیدترین عکس های موجود در اینترنت

مدیر هم دوباره گوشی رو ور میداره و زنگ میزنه به منشی و میگه برنامه عوض شد

حاضر شو که بریم مسافرت

مدیر و منشی

اس ام اس جدید و عاشقانه


اس ام اس جدید


دلبندم…


من دلم فقط روى دل تو بند میشود…




دوست داشتن را در چشمى بجوى


که حتى وقتى بسته است


رویاى تو را ببیند …




گاهى آدمها میروند


نه براى اینکه دلیلى براى ماندن ندارند

عکس های دیدنی عکس های زیبا عکس های قشنگ جدیدترین عکس های زیبا در اینترنت


بلکه آنقدر کوچکند


که تحمل حجم بالاى محبت تو را ندارند…




لعنتی سلام مرا به غرورت برسان


و به او بگو بهای قامت بلندش تنهاییست




رفت…


تا قطره های دلتنگی که سال ها جا خوش کرده بودن…


از پناهگاه چشمانم خارج شوند




اس ام اس جدید و عاشقانه



صلح واقعی

صلح واقعی

داستان کوتاه صلح واقعی

روزی پادشاهی اعلام کرد به کسی که بهترین نقاشی صلح را بکشد


جایزه بزرگی خواهد داد


هنرمندان زیادی نقاشی هایشان را برای پادشاه فرستادند


پادشاه به تمام نقاشی ها نگاه کرد


ولی فقط به دوتا از نقاشی ها علاقمند شد


در نقاشی اول دریاچه ای آرام با کوههای صاف و بلند بود


بالای کوهها هم آسمان آبی با ابرهای سفید کشیده شده بود


همه گفتند: این بهترین نقاشی صلح است


در نقاشی دوم هم کوه بود ولی کوهی ناهموار و خشن


در بالای کوه هم آسمانی خشمگین رعد و برق می زد


و باران تندی می بارید


و در پایین کوه آبشاری با آبی خروشان کشیده شده بود


وقتی پادشاه از نزدیک به نقاشی نگاه کرد


دید که پشت آبشار روی سنگ ترک برداشته بوته ای روییده


و روی بوته هم پرنده ای لانه ای ساخته


و روی تخم هایش آرام نشسته


پادشاه نقاشی دوم را انتخاب کرد


همه اعتراض کردند ولی پادشاه گفت:


صلح در جایی که مشکل و سختی نیست معنی ندارد


صلح واقعی وقتی است


که قلب شما با وجود همه مشکلات آرام و مطمئن است

برای نمایش عکس روی دکمه لود تصاویر کلیک کنید و تا لودینگ کامل عکس ها صبر نمایید تا بتوانید عکس ها را ببینید


این، معنی صلح واقعی است.


صلح واقعی

بخشی از وصیت نامه شهید کاظم مهدی زاده

بخشی از وصیت نامه شهید کاظم مهدی زاده


بدون عنوان


می خواستم بزرگ بشم


درس بخونم


مهندس بشم


خاکمو آباد کنم


زن بگیرم


مادر و پدرمو ببرم کربلا

برای نمایش عکس روی دکمه لود تصاویر کلیک کنید و تا لودینگ کامل عکس ها صبر نمایید تا بتوانید عکس ها را ببینید


دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک


تو راه مدرسه با هم حرف بزنیم


خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم

خب نشد….

باید می رفتم از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم و … دفاع کنم


رفتم که دروغ نباشه


احترام کم نشه


همدیگرو درک کنیم


ریا از بین بره


دیگه توهین نباشه


محتاج کسی نباشیم ...

بخشی از وصیت نامه شهید کاظم مهدی زاده