گویاترین

گویاترین

گویاترین

گویاترین

کارواش خانگی

داریوش داشت تشنج می کرد که داداشش رسید بالا سرش


با هیچ چیزی نمی تونست آب رو سرش بریزه یه فکری به سرش زد



پرید کارواش خانگی را استارت کرد و از راه دور با قدرت تمام آب پاشید سر داریوش


داریوش گریه می کرد و کارواش خانگی ناجیش رو می بوسید


بعد از گذشت سال ها هنوز داریوش این کارواش رو نگه داشته و هرو روز روغن کاریش می کنه