گویاترین

گویاترین

گویاترین

گویاترین

داستان کوتاه اتاق من

داستان کوتاه اتاق من


داستان کوتاه اتاق من


از همه چی وحشت داشت پس از پایان جنگ فکر میکرد همه میشناسنش


وحتی با اینکه صورتش رو عمل کرده بود بازم راحت نبود

با کفی مغناطیسی پا به‌ پا درد و خستگی را فراموش کنید کفی طبی و ماساژ دهنده مغناطیسی یک کالای طبی مورد نیاز برای تمامی افراد پا عضو حیاتی و حساس بدن است با کفی کفش مغناطیسی پا به پا از قلب دوم خود محافظت کنید

به یه شرکت سفارش


ساخت یک اتاق غیر قابل نفوذ با دیوار و در فولادی رو تو زیر زمین خونش رو داد


تا در نهایت ارامش باشه


اتاق امن رو ساختند وبا دفترچه راهنما تحویلش دادند


برای محکم کاری رمز دراتاق رو عوض کرد


و گوشه دفترچش رمزی نوشت


اون شب رو تواتاق امن خوابید


صبح که بیدار شد درباز نشد


یادش اومد باید رمز رو وارد کنه


اما دفترچش رو پیدا نکرد


یادش اومد دفترچه رو تو گاو صندوق مخفی تو طبقه بالا قایم کرده


خندش گرفت وشروع کرد مثل دیوانه ها به خندیدن


چندین سال از اون ماجرا گذشته


وکسی دیگه اون مرد تنها رو بیاد نداره


وخبری ازش نداره


اما اگر یکی یه روزی بتونه اون در باز کنه


هنوزم صدای خنده های دیوانه وار اون مرد رو میتونه بشنوه


داستان کوتاه اتاق من


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.