گویاترین

گویاترین

گویاترین

گویاترین

طمع

طمع

روزی روزگاری در روستایی در هند


مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون ۱۰ دلار به آنها پول خواهد داد


روستایی‌ها هم که دیدند اطراف‌شان پر است از میمون


به جنگل رفتند و شروع به گرفتن‌شان کردند


و مرد هم هزاران میمون به قیمت ۱۰ دلار از آنها خرید


ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند


به همین خاطر مرد این‌بار پیشنهاد داد


کرم خورشید یک کرم فوق العادست برای جوان سازی پوست این کرم معجزه گر به سرعت پوست شما ترمیم می سازد کرم خورشید ساخت ژاپن می باشد

برای هر میمون به آنها ۲۰ دلار خواهد پرداخت


با این شرایط روستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند


پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد


تا روستایی‌ان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهای‌شان رفتند


این بار پیشنهاد به ۲۵ دلار رسید


و در نتیجه تعداد میمون‌ها آن‌قدر کم شد


که به سختی می‌شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد


این‌بار نیز مرد تاجر ادعا کرد


که برای خرید هر میمون ۵۰ دلار خواهد داد


ولی چون برای کاری باید به شهر می‌رفت


کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون‌ها را بخرد


در غیاب تاجر، شاگرد به روستایی‌ها گفت:


این همه میمون در قفس را ببینید!


من آنها را به ۳۵ دلار به شما خواهم فروخت


تا شما پس از بازگشت مرد آنها را به ۵۰ دلار به او بفروشید


روستایی‌ها که وسوسه شده بودند


پول‌های‌شان را روی هم گذاشتند و تمام میمون‌ها را خریدند


البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید


و تنها روستایی‌ها ماندند و یک دنیا میمون!


طمع

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.