گویاترین

گویاترین

گویاترین

گویاترین

بی جوک نخند همیشه

بی جوک نخند همیشه


مردم روستایی بودن که خیلی خوشحال و خندان بودند این مردم بدون جوک خوشحال بودن


و با شنیدن جوک تا مرز ذوق مرگ هم می رفتن و در کل آدم های عتیقه ای بودن این مردم


در مزارع خود برنج می کاشتند و از جوانه گندم صابونی درست می کردند به بنام صابون اسید کوجیک


به قیمت های مختلفی می فروختند و خرج و مخارج خود را به دست می اوردند و



کسانی هم بودند در روسنتاهای دیگر که چای سبز تیما می کاشتند و با فروش آن ثروت خوبی


برای خود تهیه کرده بودند ضمن اینکه با نوشیدن چای سبز استرسی نداشتند و با راهزن ها


به خوبی مبارزه می کردند و جوک خفن برای هم تعریف می کردند که خیلی جالب بود براشون


و خوشحالی خاصی می کردند و می پریدن بالا و پایین و دنیا براشون یه مشت خاک بود اکثر


این مردم از جوک بی ادبی بدشون می اومد و کسی که جوک های بی ادبی تعریف می کرد رو


دوست نداشتن و تحویلشون نمی گرفتن و این بود که مردم خوبی شده بودند و راهزن ها نتونستند


ازشون چیزی بدزند و مرافه باهاشون کنن

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.